ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آوای خدا

22 ماهه شدی

669 روزگیت مبارک عزیزم تو این مدت خیلی بزرگ شدی خیلی فهمیده . همه حرفامون رو می فهمی. بله و نه هدفمند می گی. جمله می سازی دو یا سه کلمه ای. مثلا می گی بالشِ بابا ، بغل مامان ، خاله مینا..... فدا.... می یاد ، تا تا عباسی خدا نندازی می گم کیو نندازه می گی ساینا می گم اگه خواست بندازه کجا بندازه؟ می گی بغل می گم بغل کی؟ می گی مامان شیطوبلایی ، طلایی بابا، کی بود؟ ، در بسته، فشا نده (فشار)، نی نی خوابید صدای تی وی رو که کم می کنم می گی زیاد دست می زنن می گی تشیق و تو هم دست می زنی گفتم، گفتی ، گفت رو می گی البته نه پشت هم هر چیزی که نباشه می گی نیست ... پیشی برد هر کاری رو که نتونی انجام بدی می گی نمیشه ...
29 شهريور 1392

روایت تصویری نیمه اول شهریور

 دخترم، عشقم، نفسم، تمام زندگی من روزت مبارک  31 مرداد پارک بادی بوستان کمی قبل از اومدن خاله سارا دوباره دستت کشیده شد. دفعه قبلی یکی دو ماه پیش بود. گریه و غر زدن و همه اش می گفتی دست درد . فکر کردم مثل اون دفعه زود خوب بشی اما اینطور نشد. حتی کتاب رو هم گرفته بودی روی دستت. درسا شوماخر عشقم عاشق ماشین و فرمونه. اینجا هم پرنسس هیلدا اومدن با اون کلاه خوشگلش که خیلی هم بهش می یاد. تو همه عکسا معلومه اخم کردی چون دستت خیلی درد می کرد. ماجرا این شد که شب رفتیم بیمارستان فاطمه زهرا تو یوسف آباد که گفتن ما اینجا کاری نمی کنیم یا ببرین شفا یا اختر که خلاصه با اونهمه ترافیک شما رو بردیم بیمارس...
16 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد